روزي پسر بچه ي ده ساله اي به مغازه ي بستني فروش رفت . پشت ميزي نشست و از پيش خدمت زن سوال كرد : « قيمت بستني قيفي چقدر است ؟» زن گفت : 75 سنت . پسر سكه هايي را كه در دست داشت شمرد و مجددا سوال كرد :«قيمت بستني قيفي كوچك چقدر است؟» پيش خدمت زن با بي حوصلگي گفت : 65 سنت . پسر گفت :«لطفا يك بستني قيفي كوچك بدهيد » او بستني اش را خورد ، صورت حسابش را پرداخت و رفت . وقتي پيش خدمت زن آمد تا ميز را تميز كند 10 سنت به عنوان انعام در بشقاب بود .پسر كوچك قبل از اينكه بستني را سفارش دهد ملاحضه ي انعام پيش خدمت را نيز كرد . او از خود توجه و دلسوزي نشان داد ، او قبل از خودش به ديگران فكر كرد .


:: بازدید از این مطلب : 359
|
امتیاز مطلب : 79
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16